فرهنگِ زخمی
قدیمترها، مردم مثل حالا لباس نمیپوشیدند. پوشش مردم قرار و قاعدهای داشت.
لباسی که زن جلو شوهرش میپوشید، با لباسی که جلو پدر و برادرش میپوشید تفاوت داشت.
لباسی که در خانه جلو محارم به تن میکرد، با لباس خیابان و بازار و مهمانی فرق داشت.
حالا اما مردم همانطور به خیابان می آیند که انگار میخواهند یه توکه پا بروند در حیاط خانه رخت و لباس پهن کنند، همینطور با تمبان و سرپایی. آنهم زیر و رو و درز و دوزش جر خورده و پاره است و بدنشان عریان و نمایان.
مثَل ما، مثَل آن قورباغه است که اگر ناگهان آن را در آبِ جوش قرار دهیم بلافاصله واکنش نشان میدهد، اما اگر اول آن را در آب سرد بگذاریم و به تدریج حرارت آب را افزایش دهیم، هیچگاه نمیفهمد چه بلایی دارد بسرش میآید تا آبپز شود.
ما هم متوجه آسیبهای تدریجی فرهنگ پوشش خود نیستیم. شاید اگر چندسال پیش از این، یکباره به زنان و دختران ما لباسهایی که الآن با رغبت میپوشند را میدادند، هرگز نمیپذیرفتند و پوشیدن آن را برای خود ناپسند میپنداشتند. شاید اگر مردها یک روز صبح از خواب بیدار میشدند و همسر و دختر و خواهر خود را با این لباسها در کوچه و خیابان میدیدند که دهها نگاه هرزه با چشمک و لبخند تو نخشان است، غیرتشان قلقلک میآمد.
اما چون همهچیز به تدریج و آرام اتفاق افتاد به چشممان نیامد.
آن دستِ مرموزی که لباسهای ما را تکه تکه از تنمان در میآورد، حُجب و حیا و عفّت و غیرت ما را هم ذره ذره میتراشد.
نه مردان ما بی غیرتند، نه زنان ما بدکاره.
ما فقط زخمی شدیم، درست مثل شلوارهایی که این روزها میپوشیم.
این پارگی روی شلوارها، نشان از پارگی فرهنگ ما دارد. فقط فرقش این است که پارگی شلوار سطحی است، اما زخم فرهنگ عمیق.
حضور قدرتمند و هوشمند فرهنگ رقیب غربی و اصرار بر تصمیمات نادرست و ادبیات مندرس و روشهای کماثر و بیفکر و فاقد خلاقیت که فقط بودجه مملکت را هدر میدهد، اثبات میکند این روند اجتنابناپذیر است و حالا حالاها متوقف نمیشود.
بنده نه گشت ارشادم، نه عضو ستاد امر به معروف و نه دلواپس با اغراض سیاسی. اگر حرفی در اینباره میزنم، حسرتم از فریبی است که میخوریم و معصومیتهایی که از دست میرود. دردم از عشقهای کوتاهی است که یکشبه میگذرد و فقط شرم و سرشکستگیاش بر دامان جوانان میماند. از سرنوشت چارهناپذیر و محتومِ گناه و معصیت که در این شرایط مبتلا میشویم. و حرصم میآید از نهادها و ادارات فرهنگی کشور که تمام بودجه و امکانات و قدرت و فرصت را در اختیار دارند و میتوانند کاری بکنند، اما نمیکنند. میتوانند، اما افسوس نمیکنند…
نظر از: تبیان [بازدید کننده]
فرم در حال بارگذاری ...
سلام.وقتی متولیان فرهنگی اقدامی در جهت فرهنگسازی اسلام انجام ندهند روز به روز شاهد رشدفرهنگ غربی در کشورمان خواهیم بود.
مطلبتون تلنگر خوبی بود